شب تاب

شبپره های مخفی ذهن,بالهای استواردر می آورند و در آسمان غروب پر می کشند و میروند

اگر....مطلب ارسالی از مهدیه

اگر دروغ رنگ داشت

هر روز شاید

ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست

و بی رنگی کمیاب ترین چیز بود

اگر شکسبن قلب و غرور وجود نداشت

عاشقان سکوت شب را ویران می کردند

اگر به راستی خواستن توانستن بود

محال نبود وصال!

و عاشقان که همیشه خواهانند

همیشه میتوانستند تنها نباشند

اکر گناه وزن داشت

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بر دارد

تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی....

و من شاید کمر شنسته ترین بودم

اگر غرور نبود...............................

 


ادامه مطلب
نویسنده: ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

مطلب ارسالی ازmahdieh

do not rely on three things never

pride,lie,love

gallop is human with pride

be last with telling lie

and

dies with love

 

Dr.shariati

نویسنده: ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

جشن نفس

 

 

 

 
آنانکه رفتنشان آغازی برای دیگران شد ، شایسته تقدیرند
 
دوست و همراه گرامی :
و آنگاه که در این تاریکی سخاوتی می درخشد و به لطف نیتی پاک، قلبی از اندوه و نفسی از شماره خارج می شود.
در آن هنگام تولدی دیگر در پیش است و شادی و نشاطی وصف ناپذیر از شروع زندگی دوباره و این رسالت سنگین ماست که :
جوانمردی را
سخاوت را
بزرگواری را
و حیات را
جشن بگیریم و این آغاز فرخنده را فریاد کنیم.
باشد که طنین فریاد این تولد، سکوت بیماران نیازمند را بشکافد و هم صدایی من و تو در این میان آغازی باشد
بر پایان چشمان خیس
بر پایان نفسهای به شماره افتاده
و بر پایان قلبهای رنج دیده
 
پس ای هم وطن!، ای دوست!، ای هم درد!
دستت را در دست ما بگذار تا یکبار دیگر همچون سالهای گذشته هم نوایی زیبایی به نام "جشن نفس" را با هم زمزمه کنیم.
به اشتیاق، حضور سبز شما و خانواده محترمان را در معنویت خیرخواهی و نوعدوستی جشن نفس چشم انتظاریم.
 
 
 لازم به ذکر است که کارت اهدای عضو به صورت حضوری در محل جشن به شما تحویل داده خواهد شد
مکان : تهران –بزگراه چمران– باشگاه ورزشی انقلاب
زمان :5 و 6 خرداد ماه از ساعت 18 الی 24
 

 

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

اسایش گاه جوزامیان (دکتر آرام فر)

درسبز رنگ بزرگ قدیمی

با صدای آزاردهنده ای باز میشود

 وارد محیط قرنطینه میشوید

 هیکل زشت و غم گرفته ساختمان با سکوت رعب آوری که برآن محیط حکم فرماست، آزارت میدهد

 ناگهان از این همه تیرگی ودلتنگی دلت می گیرد

 احساس میکنی وارد قبرستان متروکه ای شده ای و ارواح سرگردان حول وحوشت را گرفته اند

 به ساختمان که نزدیکتر می شوی حتی صدای پچ پچ مشمئزکننده ای را هم میشنوی .........


 


ادامه مطلب
نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

تو نمیتونی کسی رو مجبور کنی که تو رو دوست داشته باشه
تمام اون کاری که میتونی انجام بدی
اینه که تبدیل به آدمی بشی که لایق دوست داشتن هست
و عاقبت کسی پیدا خواهد شد که قدر تو رو بدونه
بهتره که غرورت رو به خاطر کسی که دوست داری از دست بدی تا این که
کسی رو که دوست داری به خاطر غرورت از دست بدی

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم,وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم

وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست داشته باشه من او را دوست داشتم

وقتی که او تمام کرد من شروع کردم,وقتی او تمام شد من اغاز شدم و چه سخت است تنها شدن

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صبر کن!برگرد!چمدان هایمان اشتباه شده ، دلم را به جای خاطراتت
برده ای

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

من تمنا کردم
که تو با من باشی                                
تو به من گفتی:
هرگز. هرگز
پاسخی سخت و درشت.
و مرا غصه ی این
هرگز
کشت.
مصدق

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

من غروب را برایت

                    تفسیر کردم

و تو طلوع را

                 اما امروز که می خواهم

طلوع کنم

                غروب رفتنت است

 

                                                 راحله نیاز

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

باران بودی

نباریدی

من باریدم

 

امیر عباس مهندس

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

من کارم نوشتن است

قلم که بر می دارم دیوار ها

در انتهای

تک تک زاویه ها

اشک میریزند

پنجره ها به دنبال بهانه اند و

سقف اتاقم در آرزوی آسمان

                             

                                           نیما معیریان

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

سخت است ادم برفی

سخت است

روشنایی روز را دوست داری

دل دل میکنی نکند بیاید

 

        محمدشمس لنگرودی

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

پاییز را دوست دارم...

 

پاییز را دوست دارم...

بخاطر غریب و بی صدا آمدنش

بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش

بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش

بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش

بخاطر رفتن و رفتن... و خیس شدن زیر باران های پاییزی
                         

بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها

بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش

بخاطر شب های سرد و طولانی اش

بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام

بخاطر پیاده روی های شبانه ام

بخاطر بغض های سنگین انتظار

بخاطر اشک های بی صدایم

بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام

بخاطر معصومیت کودکی ام

بخاطر نشاط نوجوانی ام

بخاطر تنهایی جوانی ام

بخاطر اولین نفس هایم

بخاطر اولین گریه هایم

بخاطر اولین خنده هایم

بخاطر دوباره متولد شدن

بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر

بخاطر یک سال دورتر شدن از آغاز راه

بخاطر یک سال نزدیک تر شدن به پایان راه

بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش

پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز
 
و من عاشقانه پاییز را دوست دارم...
نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

لحظه جادویی عشق

من به آن لحظه ی جادویی عشق

من به قطعییت دیدار تو ایمان دارم

و تو را می جویم

در شروعی که به چشمان تو پایان یابد

تو همان حادثه ی شورش گل در طلب باز شدن

تو همان حس شکفتن هستی

تو همان ثانیه ی پرستش چشم گشودن به جهان

که قسم می خورم از شاخه ی گل پاک تری ......

و من این جا هزاران سال است که تو را میجویم

در شروعی که به چشمان تو پایان یابد

و به آن لحظه ی جادویی عشق و به قطعیت تو ایمان دارم

                                              علی احمدنیا

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

می‌خواهم و میخواستمت، تا نفسم بود.

میسوختم از حسرت و عشق تو بسم بود.

عشق تو بسم بود، که این شعلهٔ بیدار
روشنگر شب های بلند قفسم بود.

آن بخت گریزنده دمی‌ آمد و بگذشت
غم بود، که پیوسته نفس در نفسم بود.

دست من و آغوش تو، هیهات، که یک عمر
تنها نفسی‌ با تو نشستن هوسم بود.

باﷲ، که بجز یاد تو، گر هیچ کسم هست
حاشا، که بجز عشق تو، گر هیچ کسم بود.

سیمای مسیحایی‌ اندوه تو، ای عشق
در غربت این مهلکه فریاد رسم بود.

لب بسته و پر سوخته، از کوی تو رفتم

رفتم، به خدا گر هوسم بود، بسم بود

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

عاقبت باید رفت

عاقبت باید گفت

با لبی شاد و دلی غرفه به خون

كه خداحافظ تو . . .

گر چه تلخ است ولی باید این جام محبت شكست

گرچه تلخ است ولی باید این رشته الفت بگسست

باید از كوی تو رفت

دانم از داغ دلم بی خبری

و ندانی كه كدام جام شكست

كه كدام رشته گسست

گرچه تلخ است پس از رفتن تو

خو نمودن به غم و تنهایی

عاقبت باید رفت

عاقبت باید گفت

با لبی شاد و دلی غرقه به خون

كه خداحافظ تو . . .

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

گفتا: من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم

گفتم: به از ترنجی لیکن به دست نایی

گفتا: تو از کجایی؟ کاشفته می نمایی

گفتم: منم غریبی از شهر آشنایی

گفتا: سر چه داری؟ کز سر خبر نداری

گفتم: بر آستانت دارم سر گدایی

گفتا: به دلربایی ما را چگونه دیدی؟

گفتم: چو خرمنی گل در بزم دلربایی

گفتم: که بوی زلفت گمراه عالمم کرد

گفتا: اگر بدانی هم اوت رهبر آید

گفتم: که نوش لعلت ما را به آرزو کشت

گفتا: تو بندگی کن او بنده پرور آید

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمد

.                                                  هدهد خوش خبر از طرف صبا باز آمد

بر کش ای مرغ سحر نغمه داودی باز

.                                                 که سلیمان گل از باد هوا باز آمد

عارفی کو که کند فهم زبان سوسن

.                                                تا بپرسد که چرا رفت و چرا باز آمد

مردمی کرد و کرم لطف خدا داد بمن

.                                               کان بت ماه رخ از راه وفا باز آمد

لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح

.                                               داغ دل بود به امید دوا باز آمد

چشم من در ره این قافله راه بماند

                                                تا بگوش دلم آواز درا باز آمد

 

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀


 

روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد
 
در رگ ها نور خواهم ریخت
 
و صدا در داد ای سبدهاتان پر خواب سیب آوردم سیب سرخ خورشید

خواهم آمد گل یاسی به گدا خواهم داد
 
زن زیبای جذامی را گوشواری دیگر خواهم بخشید
 
كور را خواهم گفتم : چه تماشا دارد باغ
 
دوره گردی خواهم شد كوچه ها را خواهم گشت جار خواهم زد : آی شبنم شبنم شبنم
 
رهگذاری خواهد گفت : راستی را شب تاریكی است كهكشانی خواهم دادش
 
روی پل دختركی بی پاست دب اكبر را بر گردن او خواهم آویخت


 
 
                               

ادامه مطلب
نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خسته دل ناامید به عشق صبح روشن
.

مرغک بی بال و پر به عشق باغ و گلشن
.

زنده دل مو سفید به شوق زنده بودن
.

کودک نو رسیده به ذوق پر گشودن
.

به ساز این زندگی همه دارند می رقصند
.

پس چرا من نرقصم
.

اونی که خیلی داره اونی که هیچ نداره
.

اون که رو فرش سنگی شب رو به صبح میاره
.

اون کسی که یه عمره نشسته غصه خورده
.

اون که به شوق فردا به شادی رو آورده
.

به ساز این زندگی همه دارند می رقصند
.

پس چرا من نرقصم
.

اونی که صدها کتاب رفته نشسته خونده
.

واسه بیشتر دونستن وجودش رو سوزونده
.

اون که آرزوهاش حباب روی آبه
.

کسی که هر گناهی به چشم اون ثوابه
.

به ساز این زندگی همه دارند می رقصند
.

پس چرا من نرقصم
 

 

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

سخنی بسیار زیبا ازحضرت علی(ع)

 

 

امام علی(علیه السلام) به مالک اشتر:

.   

 

ای مالک!

 

اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی،

 

فردا به آن چشم نگاهش مکن

 

شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی

 


 

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

گفتی دوستت دارم
 


و من به خیابان رفتم
 


فضای اتاق برای پرواز کافی نبود

 

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

پارسال با او زير باران راه مي رفتم
.


امسال راه رفتن او را با ديگري در زير باران اشك هايم ديدم...
.


شايد باران پارسال اشك هاي كس ديگري بود

 

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

دنیایم را میدهم برای لبخندت, هراسی نیست. شاد که باشی دوباره دنیا از ان من است...


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , fireflies.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM